به رستاخیزی می ماند
که لذت فقر را
با طعم گس آزادی پیوند زده اند
و گیسوان تاریک شب را با آن بریده اند
و دهان دختران زرین آفتاب را با آن دوخته اند
تا اینچنین عبث و بیهوده
فردای بهتری جلوه نماید
این گونه بودن
شدن نیست
حضوری است ناگهانی
باشند و نباشند
ماهیت از هر جنسی که باشد
تغییر می پذیرد
فردا را بنگر روز دیگری خواهد بود
یاد گلستان میکند مرغی درین تنگ قفس...برچسب : نویسنده : keshavarz56a بازدید : 27